قسمت دوم:
ادامه حديث غدير در نقل محدثان و مورخان
۶. روايت سليم بن قيس هلالي
ابواسحاق حموئي از سليم بن قيس نقل كرده است كه اميرالمؤمنين (ع) روزي در دوران خلافت عثمان در مسجد پيامبرص) با عدهاي از مسلمانان درباره ولايت خود سخن گفت و با آنان احتجاج کرد. ايشان آياتي از قرآن كريم مانند آيه «اولي الامر» (سوره نساء، آیه 59) و آيه «ولايت» (سوره مائده، آیه 59) را قرائت كردند. سپس خطاب به حاضران گفتند که آيا ميدانيد وقتي اين آيات نازل شد، مردم از پيامبر(ص) پرسيدند: «آيا ولايت در اين آيه عموم مؤمنان را شامل ميشود يا به بعضي از آنان اختصاص دارد؟» خداوند به پيامبر(ص) دستور داد تا همانگونه كه نماز، زكات و حج را براي مردم تفسير و تبيين كرده است، مسئله ولايت را نيز با اعلام ولايت من در غدير خم تفسير و تبيين كند.
پیامبر(ص) براي مردم خطبه خواند و به آنان گفت: «اي مردم! خداوند مرا به انجام كاري دستور داده است كه برايم بسيار دشوار است و فكر ميكنم اگر آن را اعلام كنم مرا تكذيب خواهند كرد، ولي خداوند بر انجام آن تأكيد كرده و بايد آن را تحقق ببخشم.» سپس به آنان فرمود: «آيا ميدانيد كه خدا مولاي من و من مولاي مؤمنان هستم، و من بر مؤمنان از خودشان برترم؟» آنان گفتند: «آري، يا رسول الله!» پيامبر(ص) فرمود: »هر كس كه من مولاي اویم، علي مولاي او است. خدايا! هر كس او را دوست ميدارد دوست بدار و هر كس او را دشمن ميدارد دشمن بدار.»
سلمان برپاي خاست و گفت: «اي رسول خدا! ولايت علي چگونه است؟» پيامبر(ص) فرمود: «ولايتي همانند ولايت من، هر كس كه من بر او از خودش برترم، علي نيز بر او برتر است.» در اين هنگام آيه اكمال دين نازل شد. پيامبر(ص) تكبير گفت و بر اكمال دين با ولايت علي(ع) خدا را سپاس گفت.
ابوبكر و عمر برخاستند و گفتند: «اي رسول خدا! آيا اين آيات به علي اختصاص دارد؟»
پيامبر(ص) فرمود: «آري، اين آيات، مخصوص او و اوصياي من تا روز قيامت است.» آنان گفتند: «اي رسول خدا! آنها را براي ما معرفي كن.» پيامبر(ص) فرمود: «آنان عبارتاند از: علي كه برادر، وصي و جانشين من و ولي هر مؤمني پس از من است و پس از او فرزندم حسن و سپس فرزندم حسين، و پس از او نه تن از فرزندان حسين، يكي از پس ديگري ميباشند. قرآن با آنان و آنان با قرآناند و از يكديگر جدا نخواهند شد تا در كنار حوض نزد من ميآيند.»
حاضران در مسجد، سخنان علي(ع) را تأیيد كردند و گفتند: «ما بر آنچه گفتي شهادت ميدهيم.» زيد بن ارقم، براء بن عازب، سلمان، مقداد و عمار از جمله آنان بودند (فرائد السمطين، ج 1، ص 312، حديث 250.).
۷. بلندترين گزارش
بلندترين گزارش حديث غدير را احمد بن ابيطالب طبرسي (الاحتجاج، ج 1، ص 55-66.) و فتال نيشابوري (روضة الواعظين، ص 89-99.) از امام محمد باقر(ع) روايت كردهاند. علامه مجلسي (بحارالانوار، ج 37، ص 201-219.) و سيد هاشم بحراني (غايه المرام و حجة الخصام، ج 1، ص 325-337) از احتجاج طبرسي آن را نقل كردهاند. راوي حديث از امام باقر(ع) علقمة بن محمد حضرمي است. امام باقر(ع) قبل از نقل خطبة غدير كه پيامبر(ص) ايراد کرده است به اختصار درباره سفر حجة الوداع پيامبر(ص) و دستور خداوند سبحان به او درباره اعلان ولايت و امامت اميرالمؤمنين(ع) توضيح داده است. خلاصه توضيحات امام باقر(ع) چنين است:
پيامبر)ص) قبل از سفر حجة الوداع همه احكام الهي غير از حج و ولايت را ابلاغ كرده بود. در اين هنگام جبرئيل از سوي خداوند بر پيامبر(ص) نازل شد و دستور خداوند را درباره لزوم ابلاغ اين دو فريضه الهي به او رساند. طبق اين دستور، پيامبر مأمور شد كه مردم را به حج فراخواند تا هم احكام حج را براي آنان بيان و هم ولايت اميرالمؤمنين(ع) را به آنان ابلاغ کند.
رسول اكرم(ص) دستور داد تا به مردم اعلان كنند كه براي سفر حج آماده شوند. در نتيجه، بيش از هفتاد هزار نفر از مردم مدينه و اطراف مدينه و مناطق ديگر براي انجام فريضه حج عازم مكه شدند. هنگامي كه پيامبر(ص) به موقف (سرزمين مكه) رسيد جبرئيل از سوي خداوند نزد او آمد و گفت: خدا به تو سلام ميرساند و ميگويد مرگ تو نزديك است. بايد جانشين خود را معرفي كني و همه علوم و آنچه از آثار پيامبران كه نزد تو است را به او بسپاري؛ او علي ابن ابيطالب(ع) است، او را به مردم معرفي كن و عهد و ميثاق من درباره ولايت او بر هر مرد و زن با ايماني را به آنان يادآوري كن، زيرا من هيچ پيامبري را از مردم نگرفتم، مگر پس از آنكه دين خود را كامل و نعمت خود را با ولايت اوليای خود تمام کردم، چون كمال توحيد و دين من و اتمام نعمت من بر خلق خود به پيروي و اطاعت از ولي من است، و من هيچگاه زمين را از ولي و رهبري كه حجت من بر مردم باشد رها نميكنم.
بنابراين، امروز دين خود را با ولايت ولي خود و مولاي هر مرد و زن با ايماني يعني عليع) کامل کردم كه بنده من و وصي و جانشين پيامبر من و حجت بالغه من بر خلقم است و نعمت خود را بر شما تمام كردم و از اسلام به عنوان دين از شما راضي هستم. اطاعت از او با اطاعت از من و پيامبر همراه است. هر كس وی را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده و هر كس بر او عصيان ورزد بر من عصيان ورزيده است. وی را نشانهاي ميان خود و خلقم قرار دادم، هر كس او را بشناسد (به ولايت وی معتقد باشد) مؤمن و هر كس او را انكار كند كافر است. هر كس با ولايت او مرا ملاقات كند وارد بهشت خواهد شد و هر كس با عداوت وی مرا ملاقات كند داخل دوزخ خواهد شد. پس اي محمد (ص) علي را به عنوان نشانه حق معرفي كن و از آنان برايش بيعت بگير و عهد و ميثاق من از آنان را تجديد کن.
پیامبر(ص) در اين باره نگران بود که قوم او گرفتار شقاق و پراكندگی شوند و به جاهليت بازگردند، زيرا از عداوت و بغض آنان به عليع) آگاه بود. بدين سبب از جبرئيل خواست كه مصونيت (دين و آيين) وی را از خدا بخواهد، و منتظر ماند تا جبرئيل، پاسخ درخواستش را از سوي خدا بياورد، پس اعلام ولايت عليع) را به تأخير انداخت تا به مسجد خيف رسيد. در آنجا جبرئيل(ع) بر او نازل شد و بار ديگر فرمان خدا را درباره معرفي علي(ع) به عنوان نشانه هدايت به مردم به وی ابلاغ كرد، ولي وعدهاي را درباره حفظ وي نياورد. پيامبر(ص) نيز انجام آن مأموريت را به تأخير انداخت تا به منطقه كراع الغميم (بين مكه و مدينه) رسيد. بار ديگر جبرئيل نزد وی آمد و امر الهي را به او ابلاغ كرد، اما وعده حفظ را نياورد.
پيامبر(ص) نگراني خود را درباره ابلاغ اين مأموريت به جبرئيل اظهار كرد و از آن منطقه كوچه كرد تا به غدير خم رسيد. در آن هنگام كه پنج ساعت از روز گذشته بود، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اين بار وعده مصونيت الهي را براي او آورد و آيه «يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاس» (مائده/ 67.) را بر وی تلاوت كرد. پيامبر(ص) دستور داد تا كاروان بايستد، و كساني كه جلوتر رفته بودند بازگردند، و كساني كه عقبتر بودند برسند و دستور داد تا منادي، مردم را به نماز جماعت فراخواند و نيز دستور داد تا زير چند درخت را جارو كردند و منبري از سنگ برايش آماده کرده آنگاه بر بالاي آن سنگها رفت و خطبة خود را ايراد كرد.
📙 برگرفته از کتاب براهین و نصوص امامت، استاد ربانی گلپایگانی